English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seat of the pants U استفاده از تجربه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
Other Matches
pants U زیر شلواری
These pants do not look any different than the others. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
pants U شلوار
pants U تنکه
pants U پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
to catch with one's pants down U مچ [کسی ] را گرفتن [حین ارتکاب]
He was caught with his pants down. U مچ او [مرد] را حین ارتکاب گرفتند.
waterproof pants U زیرشلواریضدآب
ski pants U شلواراسکی
sweat pants U شلوار ورزش
jogging pants U شلوارگرم کن
frilly pants U زیرشلواریچینچینی
wear the pants in a family <idiom> U رئیس خانواده بودن
leather pants {pl} [American] U شلوار چرمی [پوشاک و مد]
pants pocket [American E] U جیب شلوار
A pair of old pants ( trousers ) . U یک شلوار کهنه
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
take your seat U بنشینیدسرجای خودتان
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat U محل اقامت
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat U نشیمنگاه
seat U مقر
seat U جایگزین ساختن
seat U جایگاه نشاندن
seat U مرکز مقر
seat U کفل
seat U سرین
seat U نشیمنگاه مسند
seat U نیمکت
seat U صندلی
seat U جا
seat U پایه
seat U سکوی استقرار
seat U قسمت میانی زین اسب
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U حرکت تعادلی
seat back U پشتیصندلی
seat cover U پوششصندلی
captain's seat U محلنشستنکاپیتان
commander's seat U صندلیفرمانده
double seat U صندلیدونفره
dual seat U زینموتور
first officer's seat U صندلیخلباناول
mercy seat U تخت خدا
seat stay U نگهدارندهصندلی
rear seat U صندلیعقب
single seat U صندلییکنفره
reel seat U جایگاهقرقره
seat tube U تیوپصندلی
bench seat U صندلیاتومبیل
Where is my seat(place) U جای من کجاست ؟
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
book a seat U جا رزرو کردن
to resign one's seat U از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat U جای مجلسی
parliamentary seat U صندلی مجلسی
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom> U ناآرام بودن
keay seat U جا خار
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
folding seat U صندلی تاشو
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat U حکومت نشین
governor's seat U حاکم نشین
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat U تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat U دادگاه
jump seat U صندلی تا شو
key seat U جاخار
key seat U شیار خار
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
drive's seat U صندلی راننده
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
bucket seat U صندلی یکنفری
hot seat U صندلی برقی
hot seat U صندلی الکتریکی
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat U صندلی عقب اتومبیل
box seat U صندلی لژ
bridge seat U تکیه گاه
bridge seat U پاشنه پل
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
county seat U مرکز بخشداری
mercy seat U سرپوش رحمت
pillion seat U جای اضافی در موتور سیکلت
valve seat U نشیمنگاه سوپاپ
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
the seat of pain U موضع درد
country seat U خانهی بزرگ روستایی
the seat of pain U جای درد
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
country seat U خانهی اربابی
adjustable seat صندلی متحرک
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
primer seat U مقر چاشنی
seat angle U نبشی نشیمن
the seat thought U مرکز اندیشه یا فکر
seat bars U میلههای تکیه گاه
seat of government U مقر حکومت
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
seat of settlement U محل نشست ساختمان
back-seat drivers U آدم فضول
back-seat driver U آدم فضول
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder U دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
valve seat reamer U جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
flat racing seat U خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
valve seat wrench U دریچهآچارپایه
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
seat-belt warning light U چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com